یکم- افسانه مخملی کودتا و کشته شدگان ش؛
از سال قبل که افسانه کشتار و جنایت بر علیه مردم توسط حکومت و لباس شخصی های ش نقل هر محفل اپوزیسیونی و محل تامل دوستان خودی شده بود، کرارا واژه ای را می شنیدم که از سویی جدا دردناک بود و از سوی دیگر طنزی برای شادی و مضحکه ای برای ارزیابی میزان عقل ناآگاهان!
از یک سو مرگ هیچ یک از حاضران در اغتشاشات خیابانی فتنه بعد انتخابات تائید نمی شد و از سوی دیگر سران نامحترم فتنه هر روز یرای سیر کردن شکم های دریوزه خود به ظرف حلوای مراسم ختم، سوم، هفته و چهلم شهدای خودساخته من در آوردی شان دست دراز میکردند!
هدف هم تنها یک چیز بود، که در اثر اهمال یکی از همپالکی های شان به زبان رانده شده بود: جنبش خون می خواهد! حال به چه هزینه ای؟ بماند...
دوم- استفاده ابزاری از مقدسات؛
آن کلمه، واژه مقدس شهید بود، واژه ای که بار معنایی به فراخنای همیشه تاریخ داشته است...
یکایک مردمان این مرز و بوم و هرکجای جهان را که پرسش کنید، در معنای این کلمه مقدس سخنانی ژرف و زیبا تحویل تان خواهند داد؛ شهادت را هنر مردان خدا می دانند و نه کار مردم خداجوی طرفدار آقای مهندس...! زیرا همه را با آن انسی از جهانی دیگر است...
شهید و شهادت، تعریف خاص خود دارد، شهید کسی است که در راه خدا ( فی سبیل الله ) و برای حفظ و پاسداشت امری از اوامری الهی درطی مجاهده به دست جبهه مقابل حق آسیب ببیند و جان ببازد، حال آیا سرکارعلیه ندا خانم آقا سلطان شهید هستند (با عنایت به عکس ها و اطلاعات منتشره از ایشان!) و یا جیره خواران اجانب!؟
حیرت آنجاست که همان کسانی که زمانی شهید و شهادت را تخطئه می کردند، تفکر ایثار و شهادت را خودکشی و خشونت طلبی می نامیدند؛ امروز مقتولین افسانه ای مطامع خود را شهید می نامند، شهدای راه دموکراسی!!!
العجب و کل العجب که در اثر کم کاری های ما، جای حق و باطل عوض می شود، و از هیچ یک از شهدای واقعی مظلوم فتنه 88 نه سخنی هست و نه عکسی، دریغ از بزرگداشت و تجلیلی...؛ تا کی!؟
تا آنجا که حتی در ابتدای کار شایع شد: کسانی که در کهریزک بوده اند، از نظر بنیاد شهید و امور ایثارگران، شهید هستند!!!
سوم- حیف بعد عدم...؛
از آنروز تا حال، هر وقت سخن از شهدای جنبش به اصطلاح سبز مطرح می شد، به یاد شعری می افتادم از طنزپرداز قوی دست و شیرین قلم این دیار، جناب ابوالفضل زرویی نصرآباد، که در فضایی محاوره ای در مخاطبه با سید ابراهیم نبوی (طنزنویس و روزنامه نگار سال های جامعه مدنی) سروده شده بود که آنجا در فضای همکاری و دوستی به او تذکراتی داده بود، از جمله در بخشی از آن مثنوی طنز(از طریق لینک کامل ش را بخوانید، شیرین است) اشاره ای به اکبر گنجی و ماجرای محکومیت دادگاهی ش کرده بود؛ و تعریضی بر شهید خواندن او در صورت هلاکت احتمالی!
فی المثل شخص « اکبر گنجی » / - گرچه از حرف بنده میرنجی -
میشود عاقبت هدر، خونش / میگذارند دست کم، ...
- اکبر گنجی آشنای من است / یار دیرین و با وفای من است
میکنم کیف از نوشتهی او / صحبت تازه و برشته او
مینویسند، حیف، بعد عدم / روی گورش « شهید راه قلم » !-
آن چنان مرگ و این چنین مرده / هر که گفته شهید ... خورده!
حال حکایت ما و این شهدای رنگین است!
حال حکایت ما و این شهدای رنگین است!
چهارم- دوست دختر! شهید!!!
در پی نمایش احساسی اخیر سایت راه سبز در خصوص شهدای جنبش سبز و راه آزادی بسوی مجسمه آزادی، و انتشار نامه عاشقانه و خاطره گویی های دوست دختر(!) شهید(؟؟؟) امیر جوادی فر! دریغ م آمد که این متن را قلمی نکنم و از حقیقت شهادت این « شهید راه آزادی» هم بند با محسن روح الامینی و محمد کامرانی که جزء بازداشت شدگان کهریزک بودند سخن نگویم!!!
دوستی می گفت: تا حالا مادر شهید دیده بودیم، همسر شهید دیده بودیم، دختر شهید دیده بودیم، خواهر شهید دیده بودیم، برادر و پدر و... شهید دیده بودیم؛ ولی دوست دختر! شهید! دیگه ندیده بودیم، که نمردیم و به برکت فتنه سبز و توهمات نخست وزیر دوران امام دیدیم.
لینک های زیر تعدادی از عکس و فیلم هایی است که در این باب در فضای مجازی منسوب به ایشان منتشر شده، به لحاظ عدم ضرورت باز نشر نمی کنم، خواستید خودتان ملاحظه فرمائید.
آخ بازم این رگ غیرت باعث آپ شد!
پاسخحذف:-)
(-:
@خانم کمالی:
پاسخحذفباز هم به شما که این رگ غیرت رو درک میکنی!
چشمک
خیلی با حاله از عصر تا حالا که آپ کردم، 102 تا بازدید بوده ولی هیچ کس با محتوای پست درگیر نشده که بخواهد نظری له یا علیه بده!
به نظر شما علمای علوم اجتماعی این رو چجوری باید تحلیل کرد!؟
به نظر من خیلی تند نرو. اگر ان شاء الله خدای ناکرده در این مملکت جنگی شود یا نیازی به خون دادن پیش بیاید، توی شهدای نسل جدید که در راه آقا و مملکت خون خواهند داد هم بعید نیست از این جیگرها زیاد پیدا شود. آن وقت شما می مانید و روسیاهی و تلاش ناکام برای تبیین اینکه دوست دختر اگر در راه انقلاب و آرمانهای امام باشد ایرادی ندارد!
پاسخحذفبا نظر ناشناس کاملا موافقم... یه کم با چشمانی باز تر به اطرافیان غیر سبزتون نگاه کنید...
پاسخحذفو نکته ی بعد هم اینکه به نظرت یه نفر به فرض خیلی بد باشه. خیلی جنبش سبزی باشه(که فعلا بزرگترین جرم هست از نظر شما)،باید ببرنش کهریزک با وضع فجیع بکشنش؟؟ و بعد هم ما به جای تاسف برای این امر، به حاشیه ها بپردازیم که چرا مثلا به اینها گفتن شهید؟
بله شهید واژه ای هست مقدس، که متاسفانه نه فقط یک گروه مورد اتهام شما بلکه خیلی از همفکران شما هم اون رو به گند کشیدن.... با چسبوندن کثیف کاری های خودشون به اون واژه ی مقدس
______________
درمورد تعداد بازدیدکننده هاتون و تعداد نظرات و تفسیر متخصصین علوم اجتماعی، شاید اینطور تفسیر بشه که دیگه آدم ها از بحث با گوشهایی که پنبه توش فرو رفته ناامید شدن...شاید هم سیاست های کهریزک و اعدام و ....خوب جواب داده. در واقع موفقیت آمیز بوده.
سلام
پاسخحذفنظر اون شخصي كه ناشناس نظر گذاشته خيلي باحال بود :))
قبول دارم كه بين بچه هاي ولايتمدار هم متاسفانه كساني هستند كه ممكنه از روي غفلت و تحت جو جامعه داراي دوست دختر باشند، اما توفيق شهادت كه به هر كسي نميرسد! از جمله اينان!!
اصلا گويا فلسفه شهادت را متوجه نشده اند؛ چه از آنطرف كه خشونت مي ناميدند و چه از اينطرف
آن چنان حق به باطل گره خورده است كه در عجبم. نه از اهالي باطل كه در موردشان شك است، بلكه از اهالي حق كه در مورد آن ها نيز ترديدهاست! آن ناشناس حرف خوبي زد به اطرافيانتان نگاه كنيد. بسيار ديده ام از همان اهالي به اصطلاح حق، كه منكرات را به موجه ترين شكلش انجام مي دهند. سرشان را بالا مي گيرند و حق الناس را ناديده.
پاسخحذفدعا مي كنم خداوند قلب ها را به نور خود روشن كند و روزي از اين دست شبهه ها خبري نباشد. يادمان باشد كه مسئوليم و مسئوليم و مسئوليم.
البته يك چيز واضح است و آن اين كه هيچ فردي كه با زير پا گذاشتن حكم خدا زندگي مي كند چه سبز باشد و چه هر رنگ ديگري موجه نيست. ملاك ارزيابي خشنودي خداست. اگر در فهم آن دچار اشكال نباشيم.